سوء ظن یک مرض مهلکى براى انسان و چیز مخربى براى خانه است . شاید چیزى مخربتر از سوء ظن براى بناى خانواده نداشته باشیم لااقل از جمله آفات بزرگ این بناى مقدس است .
منشأ سوء ظن
سوء ظن از وسوسهى فکرى پیدا مىشود . شیطان گاهى مسلط مىشود بر عقل انسان و در این صورت یک متقلب متظاهر منافق پشت هم اندازى از کار در مىآید . و بعبارت دیگر یک شیطان انسى است و شیطان ، عقل او را استخدام مىکند و » مىبرد آن جا که خاطر خواه اوست « و لذا همیشه در فکر این است که دیگران را بدبخت کند .
گاهى شیطان بر دل انسان مسلط مىشود و در آن صورت از نظر قرآن یک بتپرست به تمام معنى مىشود یعنى تمام دل او را هوى و هوس مىگیرد و یک آدم فاسق و فاجرى مىشود و بقول قرآن یک آدم عابدى است اما براى شیطان نه براى خدا . مشرک مىشود مىشود آن هم بشرک شیطانى . در سورهى یس مىخوانیم :
) الم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ( (1)
اى بنى آدم ! مگر در ازل با هم معاهده نکردیم که شیطان پرست نباشى ؟ چرا شیطان پرست شدى ؟ و این آیه که مىگوید شیطان پرستى به چه کسى مىگوید ؟ به کسى که شیطان دل او را استخدام کرده باشد محبت خدا را از دل او برده باشد و القائاتى که بر دل او مىشود شیطانى باشد نه رحمانى .
گاهى هم شیطان بر قوهى خیال انسان مسلط مىشود که به آن وسوسه مىگویند و به آن شخص وسواسى گویند . این وسوسه دو قسم است : یک قسم وسوسهى فکرى است که امروز مورد بحث ماست و یک قسم هم وسوسهى عملى است یعنى همان وسواسىها که بعض اوقات در میان مقدسین پیدا مىشوند . مثل این که در طهارت و نجاست ، نماز و روزه و بالاخره عباداتش وسوسه دارد . که این بحث آیندهى ماست که ان شاء الله به خواست پرودگار عالم و لطف بقیة الله علیهالسلام مطرح مىکنیم . بالاخره اگر شیطان مسلط بر قوهى خیال شد یک حال وسوسه گرى براى انسان پیدا مىشود . گاهى این وسوسه مربوط به فکر است و گاهى مربوط به عمل . اگر مربوط به فکر بود یک افکار باطل مزخرفى بر او حکمفرما مىشود و اگر مربوط به عمل شد یک اعمال باطلى یک اعمال مزخرف و بیهودهاى از او سر مىزند . اولى وسوسهى فکرى و دارندهى آن وسواسى در فکر است . دومى وسوسهى عملى و دارندهى آن وسواسى در عمل است . و هر دو خیلى خطر دارد که باید بگوئیم از همه چیز خطرش بالاتر است . تسلط شیطان بر قوهى خیال انسان و ایجاد یک حالت وسوسه ، چه وسوسهى فکرى یا عملى ، از نظر امام صادق علیهالسلام یک نوع دیوانگى است .
شخصى آمده بود خدمت امام صادق علیهالسلام تعریف دیگرى را مىکرد ؛ خیلى تعریف کرد از جمله عقل او را هم تعریف کرد اما در ضمن گفت یابن رسول الله وسواسى هم هست . حضرت تبسم کردند یعنى تبسم مسخره آمیز یعنى تو تعریف او را کردى این چه عاقلى است که وسواسى است ؟ بعد فرمودند این تابع شیطان است اگر هم از خودش بپرسند این کارهاى تو شیطانى است یا رحمانى جواب مىدهد شیطانى است . و لذا از نظر روانشناسها ، از نظر امام صادق علیهالسلام وسوسه چه در فکر چه در عمل یک قسم از جنون است .
آثار وسوسه :
1- منفى بافى
وسوسهى فکرى خطرها دارد که از جملهى آنها این است که انسان منفى باف مىشود.بعضیها در خودشان ، در دیگران مثبتات را نمىتوانند ببینند آنچه مىبینند منفیات است که چه چیزهایى را ندارد . درصدد این نیست چه امتیازهائى دارد و درصدد این است که چه عیبهائى دارد. همیشه مىرود روى عیب خودش ، رفیقش ، جامعهاش و این خیلى خطرناک است و بسیار هم پیدا مىشود.
اثر دیگر این که اگر حال منفى بافى برایش پیدا شد دیگر نمىتواند ترقى کند ؛ رشد پیدا کند . گناه آن هم بزرگ است . منفى باف نظیر مگس است زیرا مگس اگر در یک باغى از گل باشد مىگردد جاى کثیفى پیدا کند آن جا بنشیند . مثلا بدن شما تمیز باشد مگس با آن کارى ندارد . اما اگر جاى زخمى ، یا جراحتى در بدن باشد مگس آن جا مىنشیند. بعضى از انسانها مثل مگس هستند اگر منفى بافى براى آنها ملکه شود بنابر قانون تجسم عمل افعالش براى او ملکه مىسازد . ملکه براى او هویت مىسازد و در روز قیامت بصورت یک مگس وارد صف محشر مىشود .
به همهى شما مخصوصا به خانمها سفارش مىکنم مواظب باشید منفى باف نباشید مواظب باشید مثبتات شوهرتان را ببینید . به آقایان مىگویم مواظب باشید مثبتات خانمتان را ببینید . دنبال این نباشید یک نقصى از او پیدا کنید . بلبل باشید . همیشه روى گل بنشینید . دنبال گل باشید . دنبال نقاط مثبت باشید . مگس نباشید و دنبال کثافت ، عیبها نروید . انسان معمولا بىوفاست . شما اگر یک عمر خوبى به خانمت بکنى اما یک روزى یک دادى سر او بزنى تمام آن خوبیها فراموش مىشود. این خانم اگر یک زن خانه دارى باشد ، یک زن شوهردار و بچهدارى باشد یک عمر خوبى کند اما یک روز که نشد آن گونه که شوهرش مىخواهد بشود شوهر که وارد خانه مىشود همه چیز را فراموش مىکند و رفتار او عوض مىشود و این سرچشمه مىگیرد از این که انسان وفا ندارد اتفاقا قرآن هم از انسان گله دارد مىفرماید :
) قتل الانسان ما اکفره ( (2)
مرده باد این انسان که چقدر بىوفاست . بنابراین تقاضا دارم منفى باف نباشید .
2- بىنشاطى
یکى دیگر از آثار وسوسهى فکرى این است که انسان از زندگى خسته و بىنشاط مىشود و به فکر این است که چرا به این دنیا آمد و اگر بىدین باشد ، خدانشناس باشد به فکر خودکشى مىافتد . این خودکشىها که بعض اوقات پیدا مىشود و در ممالک غربى خیلى دیده مىشود از این جا سرچشمه مىگیرد یعنى وسوسهى فکرى دارد مىنشیند فکر مىکند فکرش به جایى نمىرسد وقتى فکر به جائى نرسید از زندگى خسته مىشود خودکشى مىکند .
این سؤالى است که بعضى جوانها دارند که ما براى چه به دنیا آمدیم ؟ منشأ این سؤال از نظر روانشناسها وسوسهس فکرى است . نشاط ندارد . از زندگى خسته است . سردرگمى دارد . نمىداند براى چه به دنیا آمده است . وقتى هم که در فراخور فکرش براى او صحبت کنى که براى چه به دنیا آمدهاى آن وسوسهى فکرى نمىگذارد قانع شود . بعد دو دفعه مىگوید این که نشد ! اگر ما نیامده بودیم بهتر نبود؟ !
یادم نمىرود یک نویسندهاى یک جملهى خوبى گفته بود . گفته بود یک روز صبح از خواب بیدار شدم . به اندازهاى بىنشاط و نگران بودم گفتم اى واى یک روز دیگرى هم در جلو دارم . مىگوید اتفاقا روزنامهاى در جلو من بود دو مطلب را در روزنامه دیدم که ضد یکدیگر بودند و عجیب بود . یکى این بود که کسى خودکشى کرده بود اما عجیب خودکشى کرده بود . زخم معده داشته و کارد زده شکم خود را پاره و معده را بیرون کشیده انداخته دور و گفته مىخواهم یک دقیقه بدون تو زندگى کنم . پس از یک دقیقه مرده است . مىگوید آن طرف روزنامه را دیدم که خانمى مقالهاى دارد مىگوید الحمدلله صبح به صبح که از خواب بیدار مىشوم یک روز با نشاطى را در پیش رو دارم . خدا را شکر مىکنم که عمر به من داد و توانستم یک روز دیگرى هم در پیش رو داشته باشم . این نویسنده مىگوید من فکر کردم که این نشاط این خانم و آن خودکشى دیگرى و این بىنشاطى و غم و غصهى من از کجا سرچشمه مىگیرد. دیدم همه از این است که وسوسهى فکرى دارم یعنى به عبارت دیگر از خستگى و نفهمیدگى در زندگى است و اثر وسوسهى فکر است .
3- بدگمانى
اثر مهمتر از این دو اثر سوء این است که اگر انسان وسوسهى فکرى داشته باشد سوء ظنى مىشود اول سوء ظن به خانه است و بعد سوء ظن به اجتماع و کمکم سوء ظن به خدا ، پیغمبر ، قرآن و ائمهى طاهرین علیهمالسلام پیدا مىکند و بالاخره همین سوء ظن او را کافر مىکند . سوء ظن از شیطان است و شیطان به کم قانع نیست اما از کم شروع مىکند و وقتى او را رها مىکند که به هفت طبقه جهنم برساند آن وقت انسان را رها مىکند و او را مسخره کرده مىگوید خودت به این جا آمدى چه کار به من دارى ؟ وسوسهى فکرى که انسان را سوء ظنى کند این چنین است اول از کم شروع مىشود اما این کم زیاد مىشود و به سوء ظن به خدا و پیغمبر و قرآن و ائمه طاهرین علیهمالسلام مىرسد .
خطرات سوء ظن
خطر بزرگى که سوء ظن دارد این است که بعض اوقات موجب تفسیق مىشود یعنى آن سوء ظنش ، آن وسوسهى فکریش طرف را بد جلوه مىدهد . وقتى تفسیق آمد تکفیر مىآید و وقتى تکفیر آمد جواز قتل یا وجوب قتل مىآید . بعض اوقات مىبینیم جوان متدین است ، انقلابى است اما سوء ظنش نفسیق آورده است حتى به علما و بزرگان ، تکفیر آورده و آن تکفیر جواز قتل یا وجوب قتل آورده است عالم بزرگى را کشته است بخاطر سوء ظنى که داشته است . خیال نکنید که وضع عادى است . این سوء ظنى که از وسوسهى فکرى سرچشمه مىگیرد بعض اوقات به یک دیوانگىهاى عجیبى مىرسد . مخصوصا اگر سوء ظن در خانه پیدا بشود و مثل این که آقا به خانمش سوء ظن دارد العیاذ بالله ، گناهش خیلى بزرگ است . مثلا مردى در کوچه سرفه مىکند آقا سوء ظن پیدا مىکند و به خانم مىگوید این با تو بود . یک دیوانهى بتمام معنى مىشود . یا مثلا آقا در صف نانوائى معطل شده است زن در خانه مىگوید به خانهى زن دوم رفت . وقتى مىآید دادش بلند که کجا بودى یک دیوانگى بتمام معنى .
در بین مردم مشهور است و نظیر آن را در بین انسانها فراوان دیدم . مىگویند یک زن و شوهرى روى پشت بام خوابیده بودند . مىدانید که کهکشان راه شیرى مثل یک راه رو به قبله در آسمان نمایان است و در بین مردم مشهور است به راه مکه . مرد از زن پرسید این چیست ؟ زن جواب داد مىگویند راه مکه است و اگر حاجیها راه را گم کنند از این راه پیدا مىکنند . با شنیدن این جواب بلند شد و با تازیانه به این زن حمله کرد که معلوم مىشود زیر سرت بلند است ! معلوم مىشود یک فکرى دارى مرا این جا خواباندى تا حاجیها بیایند مرا بکشند و تو شوهر دوم کنى ! ممکن است این واقعیت نداشته باشد اما یک آقائى به من مىگفت که یک کسى که وسوسهى فکرى داشت و خانمش هم وسوسهى عملى هر دو آمده بودند نزد من . رو کردم به خانم که وسوسهى عملى در طهارت و نجاست داشت . گفتم توى وسواسى اگر شش ماه حرف مرا بشنوى و بىاعتنائى بکنى ریشهى این وسوسهگرى از دل تو کنده مىشود . دیدم شوهر این زن یک حال عجیبى پیدا کرد و حاضر نشد که من طبابت وسوسهى فکریش را بکنم بلند شد رفت . بعد از مدتى یک تلفن کرد و گفت فهمیدم به خانم من چه گفتى ! گفتى خانم برو طلاقت را بگیر بیا به من شوهر کن . شش ماه اگر زیر نظر من باشى خوبت مىکنم ! یک دیوانهى بتمام معنى که نظیرش زیاد است . زن سوء ظن به شوهر دارد یا مرد به خانمش سوء ظن دارد دست او را کج مىداند ، اگر مثلا یک اسکناس از جیب او گم شود و یا خرج کند و فراموش کند به گردن خانم مىگذارد اول دزدش مىداند ، اول جنایتکارش مىداند و بالاخره اول بىعفتش مىداند و بعض اوقات هم بىحیائى به آن جا مىرسد که به رو مىآورد . همچنین خانم چنین برخوردهائى با شوهر مىکند. گناه به اندازهاى بزرگ است که قرآن مىفرماید :
) لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا ( (3)
اى انسان ! بىعلم حرف نزن متابعت از مظنه نکن ؛ سوء ظن به دیگران نداشته باش . زیرا این سوء ظنها ، این گمانها ، این گفتهها ، این افکار غلط در روز قیامت از گوش تو ، از چشم تو ، از زبان تو و حتى از دل تو سؤال مىشود و دل تو علیه تو شهادت مىدهد ؛ اعضاء و جوارح تو علیه تو شهادت مىدهند . یعنى یک آقا سوء ظن دارد به خانمش اما تودار است حرفش را مىخورد به خانمش نمىگوید ؛ به کسى نمىگوید همین را در روز قیامت مىآورند محشر و دلش علیه او شهادت مىدهد مىگوید تو بودى که به خانمت گمان بد بردى چرا ؟ مگر اسلام نگفته بود گمان بد نبرید ؟ مسلمان باید پیروى از علم کند نه مظنه و گمان ؛ نه ظن و تخمین . آدمهاى سوء ظنى مسلمان حقیقى نیستند . قرآن مىفرماید :
و ظننتم ظن السوء و کنتم قوما بورا ( (4)
آن ملتى که هلاک مىشود ، دنیا و آخرتش نابود مىشود ، آن ملتى است که به یکدیگر سوء ظن داشته باشند . و اتفاقا یکى از مصیبتهائى که در انقلاب پیدا شده است . مخصوصا در میان حزب اللهىها همین سوءظنهاست که نود و نه درصد آنها مطابق واقع نیست . مرگ بر آن کسى که مثل کرم ابریشم در مظنهى خودش ، در تخمین خودش ، در گمان غلط خودش مىتند تا خفه شود . من تقاضا دارم اگر مردى در مجلس ما ، زنى در مجلس ما سوء ظنى باشد این آیه را همیشه در نظر داشته باشد که هر گاه گمان بد در ذهنش آمد بگوید خدا گفته است :
) قتل الخراصون - الذین هم فى غمرة ساهون ( (5)
مرگ بر کسانى که در مظنهى خود ، سوء ظن خود ، گمان خود نظیر کرم ابریشم مىتنند تا خفه شوند . روایت است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به کعبه نگاه کردند و گفتند که اى کعبه تو خیلى احترام دارى اما احترام مؤمن از تو هم بیشتر است براى این که خدا حرام کرده است از تو یک چیز را ولى از مؤمن سه چیز را : خدا حرام کرده است براى مؤمن که کسى او را بکشد و یا مال او را ببرد و حق ندارد کسى سوء ظن به مؤمنى ببرد . (6) شما را بخدا قسم ببینید پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم آدمکشى و مال مردم خورى و سوء ظن را کنار یکدیگر قرار داده است . معلوم مىشود خیلى گناه بزرگى است مخرب خانه است . خداى ناکرده اگر شما سوء ظن به خانم خود داشته باشى و یک جمله به خانم عفیفت بگوئى معلوم است که خانم هر چه هم گذشت داشته باشد این جمله از دلش بیرون نمىرود . معلوم است اگر به یک خانم عفیفى راجع به عفتش یک جمله بگویند این جمله نه تنها محبت را از بین مىبرد بلکه درخت نفرت را در دل این خانم مىکارد . همچنین خانمها . یادم نمىرود یک خانم سوء ظنى که شوهرش گفته بود من امشب کار پیدا کردم و مجبور شدم یک ساعت دو ساعت اضافه کار کنم . اضافه کار براى کى ؟ براى همین خانم . براى زن و بچه . مىگوید بعد از انجام اضافه کار خسته و کوبیده با یک غذاى لذیذى که به من دادند و نخوردم تا به منزل ببرم و با خانواده بخورم آمدم به خانه در زدم آمد در را باز کرد و یک پرخاشگرى کرد و گفت برو آن جا که اول شب بودى . گفتم چشم . از آن جا رفتم هتل غذا را خوردم . فردا صبح یک خانه اجاره کردم و با سفارش به این و آن در همان فردا یک زن گرفتم و تشکیل خانواده دادم . حدود یک هفته پیش آن زن بودم بعد آمدم خانه گفتم خانم ! رفتم آن جا که گفتى دیگر از این به بعد یک شب مال تو یک شب مال او اگر مىخواهى یک شب را بیایم و اگر نمىخواهى دو شبش مال او . تمام شد .
بله یک دفعه شوهر پایش مىرود روى بیل و آنچه نباید بکند مىکند . بعض اوقات مىبینیم خانم یک سوء ظنهائى دارد ؛ یک حرفهائى مىبافد که معلوم مىشود عقل او کشش این حرفها را ندارد پس کى کشش دارد ؟
) ان الشیاطین لیوحون الى اولیائهم لیجادلوکم و ان اطعتموهم انکم لمشرکون ( (7)
شیطان مىآید وحى مىکند ؛ الهام مىکند مىگوید این جورى کن ؛ این کار را بکن . خانهتان را به این مزخرفات خراب نکنید محبت شوهر را به این چیزها بیهوده از بین نبرید مخصوصا به آقایان سفارش مىکنم . زیرا اگر خداى ناکرده مردى سوء ظن به همسرش پیدا کند گناه خیلى بزرگ است . از زن هم گناه است ولى زن نسبت به حرام نمىدهد مىگوید رفتى یک زن دوم گرفتى اما مرد اگر نسبت بدهد تعزیر مىشود . یعنى اگر سوء ظن داشته باشد و این سوء ظن را به خانمش بگوید ، اگر براى حاکم شرع اثبات شود مىتواند از 25 تا 79 تازیانه به او بزند . مگر مىشود مرد سوء ظن به خانمش پیدا کند ؟ گناه بزرگى است . این همان است که قرآن مىفرماید مرگ بر تو .
بنابراین در خانه سوء ظن نداشته باشید خارج از خانه هم نباید سوء ظن داشته باشید . مخصوصا این را به خانمها سفارش مىکنم . بعض اوقات یک سوء ظن موجب مىشود براى تجسس ، و تجسس گناهش خیلى بزرگ است . گناه به اندازهاى بزرگ است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روى منبر مىفرمود اى کسانى که ایمانهاى شما زبانى است نه قلبى ! تجسس نکنید زیرا اگر در کار و امور مردم تجسس کردید خدا شما را افتضاح مىکند ولو این که خیلى عاقل و تودار باشید . سوء ظن به دیگران موجب تجسس مىشود. اگر تجسس کردید بعض اوقات موجب یک کارهاى زشتى مىشود. مثلا خانم در خانهاش ایستاده است مىبیند یک جوانى به خانهى همسایه رفت . خوب اگر این خانم مسلمان باشد باید بگوید که از اقوام اوست و کار دارد . اما اگر تجسس کرد و خداى ناکرده مردم را پشت در خانه جمع کرد و خداى ناکرده کار به جاى باریک رسید ، منجر به طلاق شد ، منجر به بیچارگى و بىسرپرستى بچهها شد ، منجر به از بین رفتن دو طائفه شد این خانمى که این کار را کرده چه قدر گناه کرده است ؟ امام حسین علیهالسلام مىفرمود اگر یک کسى رگهایش را از بدنش بیرون بکشند گناهش کمتر از این است که جدائى بین او و شوهرش ، یا بین او و زنش بیندازد . بعض اوقات بعنوان مقدس یعنى مقدس مآبى و خشک مقدسى تجسس مىکند ؛ خبر مىدهد ؛ این طرف و آن طرف مردم را اطراف خانهى او جمع مىکند بعد یک رسوائى پیدا مىشود و آبروى دو طایفه مىرود و خداى ناکرده منجر به طلاق مىشود براى این که این آقا مىخواسته حزب اللهى عمل کند در حالى که این حزب الشیطانى است حزب اللهى این است که :
» ضع امر اخیک على احسنه « (8)
پیغمبر اکرم بارها سفارش مىکرد که همیشه براى برادر مؤمنت ، خواهر مؤمنت توجیهگر باش . حتى در روایتى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مىفرماید براى مؤمن محمل درست کن . محمل بعدى ، محمل بعدى مىفرماید هفتاد توجیه براى او بکن اگر نتوانستى دیگر محمل درست کنى بگو چقدر من مسلمان بدى هستم که نمىتوانم محمل درست کنم و کار مسلمان را توجیه کنم . آیا ما این گونهایم؟ سفارش من به شما پا منبریها ، شما مقدسها ، شما نخبههاى قم این است که پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم مىخواهد شما تجسس نکنید . آقا مىگردد این طرف و آن طرف یک سوژه درست کند و در میان جمعیت ببرد و متأسفانه این در همه جا شایع است و در همهى اقشار ، بازارى ، سپاهى ، بسیجى . آدمکشى نیست ؛ رگها را از بدن بیرون کشیدن است . چرا باید سوء ظن داشته باشیم ؟ چرا به این جمله که پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود ، امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود ، این جملهاى که غالب ائمه طاهرین علیهمالسلام از جمله امام صادق علیهالسلام فرمود که : » ضع امر اخیک على احسنه « چرا به این دستور عمل نمىکنیم ؟ چرا بجاى سوء ظن حسن ظن نداریم ؟
سوء ظن از کجا سرچشمه مىگیرد ؟ دل وقتى منجلاب شد بوى بد مىدهد ؛ سوء ظنى مىشود . حسن ظن از کجا سرچشمه مىگیرد ؟ از دل سالم . دل وقتى پاک بود خودش پاک است ، دیگران را هم پاک مىداند . و وقتى خودش ناپاک شد دیگران را هم ناپاک مىداند .
این درد بزرگى است اما درمان آن آسان است و آن بىاعتنائى است . وقتى یک چیزى از خانمت دیدى و توجیه خوب کردى و اعتنا به فکرت نکردى ، در دهان شیطان زدى ، خواه ناخواه شیطان کنار مىرود . امام صادق علیهالسلام فرمود در دهان این خبیث بزنید . وقتى زدى ، عادتش ندادى مىرود. اما اگر عادت و اهمیتش دادى و توجیه غلط کردى ، بلکه به زبان آوردى کمکم این وسوسهى فکرى مىرسد به آن جا که یک دیوانه بتمام معنى مىشوى . بنابراین درد بزرگ است اما مداوا آسان . درد ، سرطانى است ؛ دنیا و آخرت را از بین مىبرد . اما همه کس مىتواند مداوا کند و آن بىاعتنائى ، اهمیت ندادن به سوء ظنها و گمانهاست .
) ان الظن لا یغنى من الحق شیئا ( (9)
قرآن مىگوید ظن و تخمین یک ذره کاربرد ندارند . اگر تو از آن کار گرفتى عمل به قرآن نکردى بدان پشتپا به قرآن زدى .