..:: بزرگترین مرجع کد آهنگ ::..
حاملگی، زایمان، جنین، دوران بارداری و پَـــ نَ پَـــ"> ..:: بزرگترین مرجع کد آهنگ ::....:: بزرگترین مرجع کد آهنگ ::..
" /> ..:: بزرگترین مرجع کد آهنگ ::....:: بزرگترین مرجع کد آهنگ ::..
">وسوسهى عملى
بحث ما دربارهى وسوسهى عملى است . وسوسه را به دو قسم تقسیم کردیم : وسوسهى فکرى و وسوسهى عملى . بحث وسوسهى فکرى گذشت و بحث امروز دربارهى وسوسهى عملى است که گاهى انسان در کارهایش وسوسه مىشود نظیر وسواسى در طهارت و نجاست ، وضو ، غسل ، عبادات . این وسوسهى عملى براى خانه فوق العاده ضرر دارد ؛ بنیان خانواده را ویران مىکند . وسواسى را از خانه و جامعه متروک مىکند . و بالاخره محبت خانوادگى را از بین مىبرد . و شاید از این مخربتر نداشته باشیم و لااقل یکى از مخربهاى عمده است . همه مخصوصا وسواسیها به بحث امروز توجه کاملى بفرمایند . این وسوسهى فکرى یا عملى از کجا پیدا مىشود ؟
در فصل یازدهم گفتم شیطان گاهى مسلط مىشود بر عقل انسان و با این تسلط ، انسان حقه باز ، منافق ، پشت هم انداز مىشود . و در میدان سیاست یک سیاستمدار دروغگوى حقه باز مىشود . و گاهى شیطان بر دل انسان مسلط مىشود آن را تابع خود مىکند . چنانچه گاهى خدا بر دل حکومت دارد گاهى شیطان بر دل حکومت پیدا مىکند . و قرآن در آیات فراوانى تذکر به این مطلب مىدهد و اگر شیطان مسلط بر دل انسان شد دیگر دل را » مىبرد آن جا که خاطر خواه اوست « . و یک آدم بت پرستى ، پول پرستى ، هوا پرستى ، و بقول قرآن شیطان پرستى از کار در مىآید . و گاهى مسلط مىشود بر قوهى تخیل و وسوسهى فکرى و عملى براى او پیدا مىشود و این به اندازهاى خطرناک است که چیزهائى که اصلا واقعیت ندارد او مىبیند و مىشنود و قطع به آن پیدا مىکند . مثلا : آن که آدم ترسوئى است و شیطان بر قوهى خیال او مسلط شده اگر شب در یک خرابهاى برود جن مىبیند ، راستى مىبیند . و حرفهاى اجنه را مىشنود ؛ راستى مىشنود . یا وقتى به قبرستان برود مىبیند مرده از قبر بیرون آمد . مرده را مىبیند . داد مىزند بایست ببینم . مىشنود . فرار مىکند . مرده او را تعقیب مىکند . و یکوقت هم مىبیند مرده او را گرفت و لمس مىکند و غش مىکند . با فرضى که در خرابه جنى نبوده است . در آن قبرستان مرده از قبر بیرون نیامده است . مرده صدا نکرده است . او را نگرفته است . اما قوهى خیال اثر گذارده است روى چشم او ، روى گوش او ، روى قوهى لامسهى او و این بلا را به سر او آورده است .
وسوسهى فکرى و عملى اگر براى کسى پیدا شود این گونه مىشود . یعنى مثلا آن کسى که وسواسى در طهارت و نجاست است فورا قطع پیدا مىکند که ترشح کرد و نجس شد با فرضى که ترشح نکرده است ، اما او حس مىکند ترشح در دستشوئى شده است و اما براى طهارتش قطع پیدا نمىکند . براى نجاست فورا قطع پیدا مىکند . یعنى شیطان بر قوهى تخیل او مسلط شده است و به آن چیزهائى که برایش ضرر دارد فورا قطع پیدا مىکند اما براى آن چیزهائى که بر نفعش است نمىتواند قطع پیدا کند ؛ اطمینان پیدا کند . و از همین جا این وسواسى باید پى ببرد که مریض است . براى این که اگر قطع پیدا شدن و زود باورى است هم درد طهارتش باید زود قطع پیدا کند هم در نجاستش . و اگر هم زود باور نیست همان طور که در طهارتش زود باور نیست در نجاستش هم باید زود باور نباشد . این که مىبینید کجا زود باور است قطع پیدا مىکند و در جاى دیگر قطع پیدا نمىکند ، زود باور نیست ، پى ببرد که مریض است ، آن هم مرض روحى که اگر اعتنا به آن بکند روز به روز در تزاید است . امراض روحى طورى است که رو به تزاید است مثل خوره مىماند ؛ مثل سرطان مىماند . از کجا پیدا شده است ؟ از تسلط شیطان بر قوهى خیال . لذا کسى که در نزد امام صادق علیهالسلام تعریف یک کسى را کرد ، حتى تعریف عقلش را ، و بعد گفت وسواسى است امام صادق علیهالسلام تبسمى کرد یعنى این چه عاقلى است که وسواسى است ؟ بعد فرمودند : شیطان بر او مسلط شده و کارهایش شیطانى است نه رحمانى . بعد هم فرمودند : اگر از خودش هم بپرسید که کارهاى او شیطانى است یا رحمانى مىگوید شیطانى .
چیزى که همه باید به آن توجه داشته باشیم این است که شیطان مهیاست که ما را بیچارهى دنیا و آخرت کند و هر کسى را از راهى به جهنم مىبرد . شیطان زرنگ است یک کسى را از راه گناه ، یک کسى را از راه پول حرام ، یک کسى را از راه شهوترانى ، یک کسى را از راه ریاست طلبى ، یک کسى را هم از راه وسواسى گرى ، یک کسى را از راه غیبت ، تهمت ، شایعه پراکنى ، یک کسى را از راه فحشاء و بىعفتى منحرف مىکند .
مشهور است که کسى در خواب صادقى شیطان را دید که یک دسته طناب بر دوش دارد پرسید اینها چیست ؟ شیطان جواب داد اینها افسارهائى است تهیه کردم براى انسانها که به جهنمشان بکشانم . سؤال کرد این زنجیر چیست ؟ گفت این زنجیر براى سید رضى است . امشب رفتم سه مرتبه او را زنجیر کردم اما پاره کرد . گفت این طنابها چرا رنگارنگ است ؟ گفت براى این که هر کسى را از یک رنگى و از یک راهى منحرف مىکنم . فردا که رفت خدمت سید رضى رضوان الله علیه ، ایشان قضیهاى را فرمود که معلوم شد خواب مطابق با واقع بوده است .
مرحوم کلینى رضوان الله علیه یک روایت را نقل مىکند نظیر همین خواب که امام صادق علیهالسلام فرمود شیطان با یک لباس رنگارنگى آمد نزد حضرت موسى علیهالسلام آن حضرت سوال کرد این لباس رنگانگ ، کلاه رنگارنگ براى چیست ؟ گفت براى این که فریب من از یک راه نیست ؛ به جهنم کشاندن من از یک راه نیست . هر کسى را از یک راهى به جهنم مىکشانم . وسواسى را از راه طهارت و نجاست ، وضو و غسل و عبادت ، آن که لاابالى در دین است از راه بىعفتى ، زن مقدس را از راه غیبت ، تهمت ، شایعه پراکنى ، مرد لاابالى را از راه حرام خورى و بالاخره هر کسى را از راهى .
قرآن شریف آیات فراوانى در این باره دارد که شیطان قسم خورده است ، در مقابل خدا عرض اندام کرده است که بندههایت را جهنمى مىکنم ؛ بیچاره مىکنم .قرآن مىفرماید : پس از آن که شیطان راندهى درگاه خدا شد گفت :
) فبما اغویتنى لاقعدن لهم صراطک المستقیم - ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اکثرهم شاکرین ( (10)
حال که بخاطر بنى آدم گمراه شدم سر راهشان حتما مىنشینم و نمىگذارم راه بهشت را بگیرند ؛ راه مستقیم را بگیرند. سپس از چهار طرف مىآیم از جلو مىآیم از عقب ، از طرف راست از طرف چپ . امام باقر علیهالسلام در ذیل این آیهى شریفه مىفرماید : از جلو مىآیم یعنى امر آخرت را براى آنها ضعیف جلوه مىدهم . و این که گفته از عقب مىآیم یعنى آنها را امر مىکنم به جمع آورى اموال و بخل از دادن حقوق شرعى تا براى ورثهى آنها بماند . و این که گفته از طرف راست مىآیم یعنى دین آنها را با زیبا کردن گمراهى و ایجاد شبهه از بین مىبرم . و این که گفته است از طرف چپ مىآیم یعنى آنها را به دوست داشتن لذتها وامىدارم و شهوات را بر قلبهاى آنها غالب مىگردانم . (11)
یعنى براى زن لاابالى شیطان مىگوید از راه بىحجابى ، از راه بدحجابى ، جوراب پانما پوشیدن و بالاخره از راه بىعفتى . براى زن و مرد مقدس از آن راه مىآید از راه راست مىآید یعنى بواسطهى وسوسهگرى آنها را به جهنم مىکشاند. من تقاضا دارم وسواسىها این آیه شریفه را هر روز بخوانند . وقتى که شیطان مىخواهد مسلط بر قوهى خیال اینها شود و اینها سر خودشان بازى درآورند و این کارهاى زشت وسوسهگرى را انجام دهند این آیه را بخوانند و بگویند شیطان در مقابل خدا ایستاده و به او گفته است من هر کسى را از راهى به جهنم مىبرم و وسواسى را از راه طهارت و نجاست ، وضو و غسل و عبادت به جهنم مىبرم . در آیهى دیگر هم نظیر همین آیه آمده است شیطان لعنه الله قسم خورده است که :
) لاتخذن من عبادک نصیبا مفروضا - و لاضلنهم و لامنینهم و لامرنهم فلیبتکن اذان الانعام و لامرنهم فلیغیرن خلق الله ( (12)
یک بهرهى کافى از بندههایت مىگیرم و گمراهشان مىکنم و در آمال و آرزو غوطهورشان مىکنم و به آنها امر مىکنم تا گوشهاى حیوانات را ببرند و امر مىکنم تا خلقت خدا را تغییر دهند.
کارى مىکنم فطرت خدادادى را از دست بدهند و دیگر درک نداشته باشند از خدابینى و خداشناسى ؛ دیگر درک نداشته باشند که بفهمند در مقابل خدا باید کوچکى کرد ؛ درک نداشته باشند که فضیلت را از رذیلت بشناسند . و بعد در دنبالهى همین آیه مىفرماید :
) و من یتخذ الشیطان ولیا من دون الله فقد خسر خسرانا مبینا (
اگر کسى متابعت از این شیطان قسم خورده کند و شیطان ولى او بشود ، مسلط بر او بشود ، ورشکسته است ورشکستهى آشکار .
اى وسواسى ! قرآن مىگوید ورشکستهاى ورشکستهى آشکار .
آیهى سوم نظیر آیهى اول و دوم است . شیطان وقتى رانده درگاه خدا شد گفت خدایا همهشان را گمراه مىکنم خداوند فرمود :
) واستفزز من استطعت منهم بصوتک و اجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فى الاموال و الاولاد وعدهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا ( (13)
یعنى شیطان انسان را گمراه مىکند اما چگونه ؟ بصداى خود . صداى شیطان چیست ؟ ترانهها ، موسیقىها . و ) اجلب علیهم بخیلک و رجلک ( یعنى شیطان دو دسته لشکر دارد یک لشکر پیاده یعنى گرفتار یک رفیق نااهلى مىشود و این رفیق خیلى عالم نیست ؛ دانا نیست با وسوسه او را به جهنم مىفرستد . اما گاهى یک رفیق نااهل ، یک شیطان دانا مسلط بر سر او مىشود که بقول قرآن شریف لشکر شیطان اما لشکر سواره . نظیر مکتبهاى غربى که براى انسانها آورده شده است نظیر یک رفیق نااهل اما رفیقى که دانا باشد و بتواند از راه استدلال ، از راه غیر مستقیم این را به جهنم ببرد . شیطان از راه مال حرام شریک انسان مىشود و او را وادار مىکند همان غذاى حرام را به بچههایش بدهد ؛ انعقاد نطفه از آن غذاهاى حرام بشود و بالاخره بچههایش را هم خراب مىکند . پس با استفاده از آیه مىفهمیم شیطان یکى از راه حرام بچهاش را خراب مىکند. یکى از راه کم فروشى . یکى را وا مىدارد تقلب کند ، رشوه خوارى کند ، ربا خوارى کند . یک کسى را بوسیلهى صداى خود یعنى ترانهها ، موسیقىها . شیطان هر کسى را از راهى به جهنم مىبرد . این طور نیست که براى همه یک راه داشته باشد . فقط توجهى را که باید داشته باشیم این است که این شیطان براى هر کسى شیطانى مىگمارد . براى افراد عادى شیطانهاى عادى ، براى علماء ، دانشمندان یک شیطان عالم . خدا رحمت کند مرحوم آشیخ غلامرضا یزدى را . مىگویند این مرد عارف کامل بارها روى منبر مىگفت که هر کسى شیطانى دارد و شیطان من ملا شیطان است . این حرف را از قرآن گرفته است ) و اجلب علیهم بخیلک و رجلک (
سورهى فلق و ناس براى دفع شیطان خوب است . حتى به بچههایتان یاد بدهید چهار قل را ، وقتى مىخواهند از خانه بیرون بیایند یا هر وقت دیگر بخوانند براى این که از شر اجنه و شیطان و انسانهاى شرور محفوظ باشند . این دو سورهى آخر نکتهى جالبى دارند که همه ما باید به آن توجه کنیم مخصوصا وسواسیها . در سورهى فلق یک مرتبه پناه به خدا مىبرد از چهار چیز مهم :
) بسم الله الرحمن الرحیم قل اعوذ برب الفلق (
خدایا پناه مىبرم به تو از شر مردم و البته شر مردم ، شر استعمارگرها ، شر ابرقدرتها خیلى بزرگ است . و پناه مىبرم به تو ) و من شر غاسق اذا وقب ( وقتى که غریزهى جنسى تحریک شود . راستى هم باید پناه برد به خدا ) و من شر النفاثات فى العقد ( خدایا پناه مىبرم به تو از آن وقتى که زن عشوهگرى کند مثل این که العیاذ بالله یک زنى جلوى شما باشد و شما به دنبال او ، یا شما سر کسبتان هستید یک زنى مىآید به مغازهى شما عشوهگرى کند بخندد این سوره مىگوید خدایا پناه مىبرم به تو از شر چنین صحنهاى ) و من شر حاسد اذا حسد( یعنى خدایا پناه مىبرم به تو وقتى که حسود حسادتش گل کند .
این چهار چیز خیلى مهم است اما یکمرتبه پناه برده شده است به خدا . اما در سورهى ناس سه مرتبه به خدا پناه برده شده است .
) بسم الله الرحمن الرحیم قل اعوذ برب الناس - ملک الناس - اله الناس ( (14)
این ملک الناس و اله الناس ولو بطور صفت آورده شده ولى در حقیقت مىگوید : خدایا پناه مىبرم به تو . خدایا پناه مىبرم به تو . خدایا پناه مىبرم به تو . از چى ؟ ) من شر الواسواس الخناس ( از شر شیطانى که خیلى وسوسه مىکند و از شر آن وسواسى که با استدلال وسوسه کند . وسواس خناس از آن کهنه کارهاست ؛ زرنگهاست ؛ عالمهاست که مىداند چطور وسوسه کند و مىداند چطور براى این زن یا مرد استدلال کند . یعنى علاوه بر این که وسواس خناس است . وسواس صیغهى مبالغه است یعنى خیلى وسوسه مىکند خناس هم صیغهى مبالغه است یعنى خیلى استدلال مىکند. وسواسىها اتفاقا این گونهاند. براى کارشان یک استدلالهاى عجیب و غریبى مىکنند ؛ موشکافیها مىکنند که این موشکافیها به ذهن مرجع تقلیدشان به هنگام فتوا دادن نمىآید. یک چیزهاى عجیبى به ذهن اینها مىآید . اینها خیال نکنند که استدلال است . نه . قرآن مىگوید اینها وحى شیطان ؛ الهام شیطان است ) ان الشیاطین لیوحون الى اولیائهم لیجادلوکم ( یعنى وسواسى ! شیطان به تو الهام مىکند که به آن کسى که به تو مىگوید این چیز پاک است تو بگو نجس است استدلال هم برایش بکن . آن که مىگوید به وضویت بىاعتنا باش به غسلت بىاعتنا باش قبول نکن استدلال هم برایش بکن ) ان الشیاطین لیوحون الى اولیائهم ( . و سورهى ناس مىگوید بگو خدایا پناه مىبرم به تو از وسواس خناس . من از وسواسیها تقاضا دارم این چهار قل را یعنى قل هو الله احد ، قل یا ایها الکافرون و مخصوصا این دو سورهى قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس را همیشه بخوانند و وقتى که وسواس خناس ، این شیطان کهنه کار ، مىخواهد فریبشان دهد به سر او بزنند بقول امام صادق علیهالسلام در دهان این خبیث بزن و بگو برو گم شو عادتش نده و نگذار بر تو مسلط شود . تقاضا دارم همان وقت که مىخواهد مسلط بر شما شود فورا بخوانید بسم الله الرحمن الرحیم قل اعوذ برب الناس ... بعد هم براى خودت معنى کن . معنایش این است که بگو خدایا پناه مىبرم به تو ، پناه مىبرم به تو ، پناه مىبرم به تو از این وسواس خناس که وسوسه مىکند، با استدلال وسوسه مىکند و مىخواهد مرا به جهنم بکشاند.
خلاصهى حرف امروز این شد که از نظر روانشناسى وسواسى یعنى مریض . از نظر اسلام وسواسى یعنى تسلط شیطان بر قوهى خیال . و بعبارت قران وسواسى یعنى آن که شیطان را دوست خودش گرفته است و بقول قرآن کسى که شیطان را دوست خودش گرفته است فقد خسر خسرانا مبینا ورشکسته است ورشکستهى آشکار . و فهمیدیم که شیطان هر کسى را از راهى به جهنم مىبرد . حزب اللهى را از یک راه ، ضد انقلاب را از یک راه ، مقدس را از یک راه ، بازارى را از یک راه و بالاخره آن زن لاابالى را از راه دیگر و آن زن مسجدى را از راه دیگر و زنى که با خدا و پیغمبر و قرآن سروکار دارد از راهى و آن زنى که با معنویت و محراب و منبر سروکار ندارد از راه دیگر . چه باید کرد ؟ یعنى این وسواسى چه باید بکند ؟ درد خیلى بزرگ است باندازهاى که بعضى از روانشناسها مىگویند اصلا قابل معالجه نیست . یادم نمىرود یک آقاى روانشناسى آمده بود پیش من شنیده بود که من وسواسىها را خوب مىکنم این تعجب کرده بود آمده بود پیش من خیال کرده بود من وردى دارم ، رملى دارم، اسطرلابى دارم . گفتم نه بابا من یک راه دارم و آن راهى است که امام صادق علیهالسلام نشان داده است. تعجب مىکرد . مرادم این است که درد خیلى بزرگ است بحدى که بعضى روانشناسها مىگویند قابل معالجه نیست اما فراوان من وسواسى شدید را خوب کردم به چه وسیله ؟ به یک دواى خیلى آسان ، آن دواى آسان چیست ؟ امام صادق علیهالسلام فرموده است وسواسى ! بىاعتنائى کن ، اهمیت نده به شیطانى که وسوسه مىکند . یکى دو ماه که بىاعتنائى کردى مثل مردم برخورد کردى ، یعنى خانم که وسواسى است شوهرش را باید الگوى خودش قرار دهد ؛ هر چه شوهرش بگوید بشنود . اگر شوهر وسواسى است باید خانمش را الگو قرار دهد هر چه خانمش مىگوید بشنود .
مردم چطور نماز مىخوانند ؟ چه جور وضو مىگیرند ؟ چطور غسل مىکنند؟ چطور آب مىکشند ؟ مثل مردم رفتار کند . یک ماه دو ماه که مثل مردم برخورد کرد خوب مىشود ولى ریشهاش سوخته نمىشود، پنج شش ماه که این گونه برخورد کرد ریشهى آن هم سوخته مىشود . اگر این حرف مرا نشنوى بدان روز به روز این مرض رو به تزاید است . دنیاى تو را از بین مىبرد . خانهات را خراب مىکند . بچههایت را عقدهاى مىکند . خودت را بىنشاط مىکند و بالاخره یک عضو زائد جامعه مىشود و به هر حال این دنیاى تو است که براى خودت یک جهنم مىسازى ، براى خانوادهات هم یک جهنم مىسازى و در آخر هم یقین داشته باش همین جهنمى که این جا ساختى آن جا هم وجود دارد . و اگر حرف مرا بشنوى به مدت پنج شش ماه حتما این مرض سرطانى ریشه کن مىشود. در آخر یک نکتهاى باید عرض کنم که آن نکته را آنهائى که وسواسى نیستند توجه داشته باشند و آن این است که اگر خانمت وسواسى است با تندى و داد و فریاد نمىشود کارى کرد . او مریض است با مریض که تندى نمىکنند . اگر شوهرت وسواسى است ، اگر پسرت ، دخترت وسواسى است با تندى با داد و فریاد : العیاذ بالله ، با کتک یا فحش و غیره نمىشود ، بدتر مىشود. این مریض است با مریض چه باید کرد ؟ مدارا ، با زبان خوش ، با شنیدن این گونه صحبتها ، با شنیدن این گونه نوارها ، حوصله به خرج دادن ، آرام آرام این مرض را از او گرفتن . بقول عوام مرض کوه کوه مىآید اما مو مو مىرود. باید مواظب وسواسى باشى ، حوصله به خرج بدهى ، باید مو به مو این مرض را از او بگیرى تا خوب شود . به وسواسىها سفارش مىکنم درصدد باشید خوب شوید و به این نسخه عمل کنید . به پرستارهاى وسواسیها یعنى آنها که وسواسى نیستند و وسواسى در میانشان وجود دارد سفارش مىکنم با تندى با آنها رفتار نکنید . برخورد شما عاقلانه باشد .مثل برخورد با یک مریض باشد .
خدایا بحق حضرت زهرا علیهاالسلام قسمت مىدهم همهى مریضها را مخصوصا مریض وسواسى فکرى و وسواسى عملى را شفا عنایت بفرما .
پی نوشت ها:
1- سورهى یس آیهى 60 ترجمه : اى فرزندان آدم ! آیا با شما عهد نبستم که شیطان را نپرستید که او دشمنى آشکار است ؟
2- سورهى عبس آیهى 17 ترجمه : کشته باد انسان چقدر ناسپاس است .
3- سورهى اسراء آیهى 36 ترجمه : و هرگز آنچه علم و اطمینان ندارى دنبال مکن ) بىتحقیق در پى سخن مرو و کسى را نیک و بد مخوان و از احدى نکوهش و ستایش روا مدار و به آن کسى ظن بد مبر ( که ) در پیشگاه خدا ( چشم و گوش و دل همه مسئولند .
4- سورهى فتح آیهى 12 ترجمه : و بسیار گمان بد و اندیشهى باطلى کردید و مردمى در خور قبر و هلاک بودید .
5- سورهى ذاریات آیهى 10 و 11 ترجمه : کشته و نابود باد آن کس که بناى کارش بر گمان و تخمین است آنان که در ضلالت و غفلت زیستند .
6- بحار ج 67 ص 71 .
7- سورهى انعام آیه 121 ترجمه : شیاطین سخت به دوستان خود وسوسه کنند تا با شما به جدال و منازعه برخیزند و اگر از آنها پیروى کنید مانند آنان مشرک خواهید شد .
8- بحارالانوار جلد 75 صفحهى 169 ترجمه : کار برادر خود را بر بهترین وجه آن قرار بده .
9- سوره نجم آیه 28 ترجمه : ظن و گمان در فهم حق و حقیقت سودى ندارد .
10- سورهى اعراف آیات 16 و 17 ترجمه : چون مرا گمراه کردى من نیز بندگانت را از راه راست ) که شرع و آئین توست ( گمراه گردانم آن گاه از پیش روى و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در آیم ) و هر یک از قواى ادراکى آنان را به میل باطل مىکشم ( تا بیشتر آنان شکر نعمت تو به جاى نیاورند .
11- بحارالانوار جلد 63 صفحهى 243 - مجمع البیان و نور الثقلین ذیل آیه .
12- سورهى نساء آیهى 118 و 119 ترجمه : ) شیطان با خدا به مجادله برخاست و گفت ( من قسمتى از بندگان تو را زیر بار اطاعت خواهم کشید . آنها را سخت گمراه کنم و به آرزوهاى دور و درازى ) که از راه خدا باز مانند و از هر خیر و سعادت محروم شوند( درافکنم و به آنها دستور دهم تا گوش حیوانات را ببرند ) تا علامت باشد که این حیوان نصیب بتهاست ( و امر کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند .
13- سورهى اسراء آیهى 64 ترجمه : برو با لشکر سوار و پیادهات بر آنها احاطه کن و در اموال و اولاد با آنان شریک شو و با وعدههاى دروغ آنها را بفریب و مغرور ساز . آرى وعدهى شیطان چیزى جز غرور و فریب نخواهد بود .
14- ترجمهى تمام سورهى ناس : به نام خداوند بخشندهى مهربان ) این رسول ما ( بگو پناه مىبرم به پرودگار آدمیان پادشاه آدمیان اله و معبود آدمیان از شر وسوسهى شیطان . شیطانى که وسوسه و اندیشهى بد افکند در دل مردمان . چه آن شیطان از جنس جن باشد و یا از نوع انسان .
سوء ظن در خانواده و راههاى درمان آن
منشأ سوء ظن
سوء ظن از وسوسهى فکرى پیدا مىشود . شیطان گاهى مسلط مىشود بر عقل انسان و در این صورت یک متقلب متظاهر منافق پشت هم اندازى از کار در مىآید . و بعبارت دیگر یک شیطان انسى است و شیطان ، عقل او را استخدام مىکند و » مىبرد آن جا که خاطر خواه اوست « و لذا همیشه در فکر این است که دیگران را بدبخت کند .آثار وسوسه :
1- منفى بافىخطرات سوء ظن
خطر بزرگى که سوء ظن دارد این است که بعض اوقات موجب تفسیق مىشود یعنى آن سوء ظنش ، آن وسوسهى فکریش طرف را بد جلوه مىدهد . وقتى تفسیق آمد تکفیر مىآید و وقتى تکفیر آمد جواز قتل یا وجوب قتل مىآید . بعض اوقات مىبینیم جوان متدین است ، انقلابى است اما سوء ظنش نفسیق آورده است حتى به علما و بزرگان ، تکفیر آورده و آن تکفیر جواز قتل یا وجوب قتل آورده است عالم بزرگى را کشته است بخاطر سوء ظنى که داشته است . خیال نکنید که وضع عادى است . این سوء ظنى که از وسوسهى فکرى سرچشمه مىگیرد بعض اوقات به یک دیوانگىهاى عجیبى مىرسد . مخصوصا اگر سوء ظن در خانه پیدا بشود و مثل این که آقا به خانمش سوء ظن دارد العیاذ بالله ، گناهش خیلى بزرگ است . مثلا مردى در کوچه سرفه مىکند آقا سوء ظن پیدا مىکند و به خانم مىگوید این با تو بود . یک دیوانهى بتمام معنى مىشود . یا مثلا آقا در صف نانوائى معطل شده است زن در خانه مىگوید به خانهى زن دوم رفت . وقتى مىآید دادش بلند که کجا بودى یک دیوانگى بتمام معنى .تقلید از دیدگاه روانشناسی ژنتیک
دید کلی
درباره تقلید از همان آغاز میتوان از هماهنگیهایی که جنبه عقلی و هوشی در آنها موثر است صحبت کرد. همراه با تحول ذهنی در انسان ، تقلید نیز در فرد آدمی بکار میافتد و شاید بتوان در این راه از یک نوع گرایش یا سوگیری کلی سازمان روانی سخن گفت، اما آنچه مسلم است و بررسیها نیز نشان میدهد این است که فن تقلید از ابتدا به نوزاد داده شده و او با مکانیزمی که به صورت ارثی در او بنا شده باشد به تقلید نمیپردازد. همچنین اهمیت تقلید در این است که مقدمهای برای تجسم است، یعنی اینکه قبل از رسیدن به زندگی تجسمی مکانیزم تقلید زیر بنای تجسم یا اساس تصویر ذهنی را فراهم میسازد.
تاریخچه
در روانشناسی قدیم تقلید به عنوان یکی غرایز اساسی مطرح شده است. اما بررسیهای تحولی نشان دادهاند که فرایند تقلید باید مانند سایر فرایندهای روانی بر اساس یافتههای عینی مورد تبیین قرار میگیرد. وقتی که مساله شکلگیری تقلید را بخصوص در آغاز زندگی مورد بررسی قرار میدهیم میبینیم که در این عمل جنبه غریزی حاکی از یک خودکار به چشم نمیخورد. یعنی تقلیدی یک مکانیزیم از پیش داده شده نیست که وقتی طفل به دنیا آمد و بلافاصله بتواند آن را بکار اندازد، بلکه از همان ماههای اول بستگی دقیق و باریکی بین فرایند تقلید و محور اصلی تحول وجود دارد.
مراحل تقلید
عملکرد تقلید در دورههای مختلف سنی و مراحل مختلف تحول هوشی در طی سه دوره صورت میگیرد. در مرحله اول حسی - حرکتی که مرحله بازتابهای کلی است تقلید به شکل فراهم سازیهای بازتابی است یعنی مقدمات تقلید فراهم میشود. هر محرکی ممکن است که در کودک و به تناسب ارگانیزم وی عملی را در او تحکیم کند که مقدمهای از تقلید است مثلا صداهایی که کودک تولید میکند.
در مرحله دوم نخستین عادات شکل میگیرد و زمان بروز واکنشهای دورانی نخستین و تحقق بازتابهای شرطی است، جنبه گاهگاهی دارد. البته ما بطور منظم و مرتب در اعمال و حرکات و اصوات کودکان جنبه تقلید را نمیبینیم بلکه تنها گاهگاه تقلید را در آنها میبینیم. مرحله سوم تقلید نظامدار است که کودک به تقلید نظامدار اصوات منحنی اصواتی که مرتبط به خود وی هستند میپردازد. یعنی کودک توانایی بروز یا انتشار پارهای از حرکات و بخصوص صداها را دارد اما مطابقت جز با جز برای او ممکن نیست.
مرحله چهارم تقلید حرکات نامرئی است یعنی با داشتن یک نشانه محسوس کودک قادر است از یک الگو تقلید کند یعنی مطابقت اعضا را به صورت حسی با مدل یا الگو کشف کند. مرحله پنجم تقلید موقعیتهای نامرئی یا قسمتهای نامرئی بدن به صورت آسانتر و به شکل نظامدار قابل انجام است و جنبه تجسس و پیگردی تقلید هم به قوت خود باقی است. مرحله ششم مرحله درونی شدن روان شناست و تقلید میتواند در غیاب الگو بروز کند.
تاثیر و نقش در زندگی
در بسیاری از فعالیتهای انسان بخصوص آن قسمت از فعالیتها که جنبه تخیلی دارند مساله تقلید در کار است. در بسیاری از بازیها وقتی که جنبه سازندگی یا تخیلی پیدا میکنند از مساله تقلید استفاده میشود. در بازیهای رمزی هم از مکانیزم تقلید استفاده میشود چون نظام رمزی است که قبل از هر چیز رابطه بین دال و مداول در آن مطرح است، پس اگر این مفهوم علت و معلول را مرتبا در نظر داشته باشیم بطور مرتب در صحنههای رمزی ، دال همان فرایند تقلید است. یعنی برای رمزها یا تصاویری که مجسم میشود از همین مساله تقلید استفاده میشود که تحت مکانیزم کلی و مهم خودمیانبینی است.
همچنین تقلید در زندگی فرد با مسائل اصلی نظام روانی فرد درآمیخته است. یعنی وارد مجموعه اصلی میشود اگر در آغاز دوره حسی - حرکتی به تدریج از جنبه برونسازی روان بندها که در ابتدا بیشتر جنبه درونسازی داشتند جدا میشد در سنین هفت سال سال به بعد با پیوستن به جنبههای بیشتری از درونسازی وارد مجرای اصلی یعنی مکانیزم هوش فرد میشود. و با سایر کنشها یا مولفههای روانی در زندگی روزمره فرد ارتباط مییابد. در تقلید فرد میخواهد خود را باواقعیات عالم خارج منطبق کند بدون آنکه عمل او در حکم تعادل باشد که در این حالت برونسازی بر درونسازی تقدم دارد.
کاربرد
تقلید و مسائل مربوط به آن در تبیین و توضیح بسیاری از نظریهها مثل نظریههای مربوط انواع بازیهای کودک ، نظریههای یادگیری ، هنرهای نمایشی ، نظریههای یادگیری اجتماعی ، تطبیق اجتماعی و الگوپذیری و... کاربرد دارد.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.